Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-05-02@09:28:57 GMT

اوج اخلاق اجتماعی غربی «دیگرخواهی» است

تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۵۴۰۵۴

اوج اخلاق اجتماعی غربی «دیگرخواهی» است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه: اخلاق اجتماعی از مهمترین موضوعاتی است که ارتباط انسان‌ها را با خود جامعه و تاریخ مطرح می‌سازد زیرا جامعه قادر است یک تمدن را بسازد نه یک فرد و اجتماع انسانی پیوسته تاریخ را ساخته و به جلو برده است. از آنجایی که در میان ادیان الهی اسلام دینی اجتماعی است و احکام فردی آن نیز آهنگ اجتماعی دارد و هدفش ساختن جامعه‌ی دین دار می‌باشد؛ جامعه‌ای که روابط اجتماعی آن بر اساس اهداف و احکام دین سامان گیرد، و سعادت فرد با سعادت جامعه پیوند خورده و میان مسئولیت‌های اجتماعی و ایمان اسلامی ارتباطی قوی و غیر قابل انفکاک به وجود آید، نیازمند اخلاق اجتماعی مطلوب است که در سایه‌سار تحقق و عمل به مجموعه‌ای از مؤلفه‌های هنجاری و ارزشی شکل می‌گیرد و روابط اجتماعی انسان‌ها را با همنوایی و حاکمیت نظم همراه می‌سازد و جامعه را از سوق یافتن به سمت کری‌ها و کارکردهای سو باز می‌دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همچنین عمل به مؤلفه‌های مطلوب در عرصه‌ی اخلاق اجتماعی به مثابه عاملی جهت رسیدن به سعادت و کمال واقعی برای جهانیان محسوب می‌گردد؛ زیرا در پرتو این مؤلفه‌ها، آئین درست زندگی و راه و رسم حیات سعادت آفرین فراروی بشریت قرار می‌گیرد و خوشبختی دائمی را برای آدمی و پاکیزگی و شایستگی حقیقی را برای کل اعضای جامعه‌ی اسلامی به ارمغان می‌آورد.آن‌چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۸/۰۳/۱۱، مطابق با بیست‌وششم رمضان ۱۴۴۰ ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

یکی از مباحثی که در مطالب گذشته مطرح کردیم مقایسه بین نظام اخلاقی اسلامی با نظام اخلاقی بشری حاکم بر جهان بود. گفتیم یکی از زمینه‌های اختلاف بین این دو نظام، گستره مسائل و ارزش‌های اخلاقی است. البته فراموش نکنیم که بر اساس همان تعریفی که انتخاب کردیم، ارزش‌ها یا فضائل اخلاقی شامل همه رفتارهای ارزشی می‌شوند. بر اساس این تعریف، گستره ارزش‌های اخلاقی در اسلام تمام ساحت‌های وجود انسان را فرا می‌گیرد. هم‌چنین گفتیم که به طور کلی این ارزش‌ها به سه دسته تقسیم می‌شوند؛ یک دسته ارزش‌هایی است که مستقیماً مربوط به رابطه انسان با خداست؛ به این ارزش‌ها، اخلاق الهی می‌گوئیم. یک دسته مسائلی است که مربوط به خود انسان است؛ حتی اگر هیچ رابطه‌ای با دیگری در آن در نظر گرفته نشود؛ به این ارزش‌ها، ارزش‌های اخلاقی فردی می‌گوئیم. بخش عمده اخلاق نیز اخلاق اجتماعی است که همه مردم با آن آشنا هستند و وقتی در محاورات عرفی سخن از اخلاق به میان می‌آید، همان اخلاق اجتماعی متبادر به ذهن است.

گستره موضوع اخلاق از نظر اسلام و غرب

هم‌چنین گفتیم که در فرهنگ حاکم بر دنیای امروز که تحت تأثیر فرهنگ الحادی غربی است، جایگاه ارزش‌های اخلاقی پس از تعیین قوانین اجتماعی در زندگی اجتماعی است. به طور کلی پس از آن‌که قوانین اجتماعی تعیین شد، اگر کسانی داوطلبانه به این قوانین عمل کنند، کاری اخلاقی کرده‌اند، ولی اگر داوطلبانه عمل نکنند، یا سعی کنند با این قوانین مخالفت کنند و هر چه می‌شود در پنهانی سوءاستفاده کرده و به قوانین ملتزم نباشند، کاری اخلاقی انجام نداده‌اند. بر اساس این دیدگاه، اخلاق از رعایت داوطلبانه قوانین آغاز می‌شود و اوجش نیز این است که حتی چیزهایی که نظام حقوقی برای آن‌ها تثبیت کرده و اجازه داده که استفاده کنند را نیز به دیگران واگذار کنند. به تعبیر شایع، اساس اخلاق اجتماعی «دیگرخواهی» است؛ اما در اسلام دایره اخلاق بسیار وسیع است و شامل ارتباط انسان با خدا، با خود و سایر مخلوقات می‌شود.

ارزش اخلاقی افکار

همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید، در نگاه اول، موضوع همه این ارزش‌ها رفتارهای خارجی است. اکنون این سوال مطرح می‌شود که آیا موضوع اخلاق در اسلام فقط همین رفتارهاست یا از این نیز وسیع‌تر است؟ در پاسخ باید بگوییم که موضوع ارزش‌های اخلاقی در اسلام از همه این‌ها وسیع‌تر است. از نظر اسلام، اخلاق از کمترین کاری که انسان حتی در درون خودش انجام می‌دهد و به‌گونه‌ای به اختیار و اراده خودش مربوط است، شروع می‌شود. اخلاق اسلامی از این‌که انسان به چه بیاندیشد، چه اعتقادی پیدا کند و چه فکری درباره خودش و دیگران دارد شروع می‌شود. اگر انسان درباره خودش چنین فکر کند که تافته جدابافته‌ای است، از همه مردم برتر است، او باید محور باشد و دیگران را حقیر بشمارد، خود همین فکر، موضوع یک ارزش اخلاقی است. خود همین فکر کردن، کاری ضد ارزش و دارای ارزش اخلاقی منفی است.

به تعبیر قرآن، برخی از فکرها گناه است؛ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛ [۱] خیال نکنید که تکلیف شما با ارزش‌های اخلاقی‌تان فقط در رفتارهای خارجی شکل می‌گیرد؛ مواظب باشید! حتی خیالی که در دلتان درباره دیگری می‌کنید و آن را می‌پذیرید، موضوع امر و نهی اخلاقی است؛ می‌تواند خوب باشد و می‌تواند بد باشد. بعضی از این گمان‌هایی که درباره دیگران می‌برید، خود این گمان‌ها گناه است؛ اگرچه هنوز هیچ اثر خارجی ندارد. البته این آیه در مقام این نیست که بگوید چه گمانی با چه شرایطی ممنوع است و چه گمانی خوب است. همین اندازه می‌خواهد بگوید که حواستان جمع باشد! ارزش‌های اخلاقی و تکالیف الهی تنها مختص به افعال خارجی نیست. حتی فعالیتی که در دلتان انجام می‌دهید موضوع حکم خداست؛ برخی را خدا دوست دارد و برخی را دوست ندارد. نتیجه این‌که اندیشیدن که کاری درونی و شخصی است، با کسی نیز ارتباط رفتاری ندارد، فقط درباره شخص دیگری است، مورد ارزش‌گذاری اخلاقی قرار می‌گیرد.

ارزش اخلاقی محبت و نفرت

به دنبال این، وقتی انسان نسبت به کسی اعتقادی پیدا کرد و بر اثر شواهد خاصی کسی را دوست داشت یا کسی را دوست نداشت نیز موضوع ارزش اخلاقی قرار می‌گیرد؛ البته همان‌گونه که گفتیم، شرط اخلاقی بودنش این است که اندکی جای اراده در آن باشد و انسان بتواند این محبت را ایجاد و تقویت کند؛ اما اگر چیزی است که بی‌اختیار در یک لحظه به ذهن انسان خطور کرده است، موضوع ارزش‌های اخلاقی نیست. بنابراین حب و بغض نیز مشمول ارزش‌های اخلاقی است.

براساس بینش اسلامی، ملاک حب و بغض‌، ایمان و کفر است. دلیل آن نیز مطلبی است که در جلسات گذشته گفتیم که این نظام اخلاقی مبتنی بر یک جهان‌بینی است. این جهان‌بینی وجود خدا را به عنوان آفریدگار حکیم اثبات می‌کند و می‌گوید: خداوند انسان و این عالم را برای هدف حکیمانه‌ای آفریده است. رفتارهای اختیاری قدم‌هایی است که برای رسیدن به سوی آن هدف برداشته می‌شود. مراتب اخلاقی پله‌هایی است که باید به سوی قله ارزش‌های اخلاقی که قرب خداست، طی کرد. بر این اساس، ملاک این‌که رفتاری ارزش اخلاقی پیدا کند، ارتباطی است که با آن هدف پیدا می‌کند. روشن است که اگر کسی خدا را قبول ندارد، اصلاً هیچ‌گاه به آن هدف نخواهد رسید.

موضع جوامع درباره ایمان به خدا

یک جامعه در مقابل ایمان به خدا سه فرض دارد؛ یکی این‌که افراد آن جامعه خدا را شناخته‌اند، با برهان پذیرفته‌اند، ایمان آورده‌اند و بنا گذاشته‌اند که راه خدا را بپیمایند و به خدا تقرب پیدا کنند. عنوان این جامعه یا گروه، گروه یا جامعه مؤمنان است.

فرض دوم نقطه مقابل مؤمنان است؛ کسانی‌که خدا را شناخته‌اند و می‌دانند خدا هست، ولی پذیرفتن اطاعت خدا با مزاج‌شان نمی‌سازد، دلشان می‌خواهد آزاد باشند، تا آن‌جا که حتی به دیگران می‌گویند اصلاً خدایی نیست. مثال روشن چنین کسانی فرعون است. او می‌دانست که خدا هست، [۲] اما به مردم می‌گفت: مَا عَلِمْتُ لَکُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرِی. [۳] فرعون یک شاخص بود. در انسان‌های عادی نیز کمابیش چنین کسانی پیدا می‌شود؛ کسانی هستند که کمابیش می‌فهمند، حتی در زمانی بحث نیز کرده‌اند و پذیرفته‌اند که خدا هست و دین اسلام حق است، اما در عمل دیده‌اند که پذیرفتن دین با خواسته‌هایشان سازگار نیست؛ دلشان می‌خواهد بی‌بند و بار باشند و هر جا می‌خواهند بروند، هر کار می‌خواهند بکنند، حق هر کسی را می‌خواهند تصاحب کنند، این است که گفته‌اند: این‌ها دروغ است. این گروه در مقابل مؤمنان قرار دارند و به نام کفار [۴] نامیده می‌شوند.

فرض سوم مردمی هستند که اهل مسامحه‌اند؛ این مسائل را خیلی جدی نمی‌گیرند. می‌خواهند زندگی کنند؛ نه خدا را قبول می‌کنند نه انکار. اگر با گروهی هستند که می‌گویند خدا نیست، این‌ها هم می‌گویند نیست، و اگر با گروهی معاشرت می‌کنند که می‌گویند خدا هست، می‌گویند: ما اصراری نداریم که نیست، سرمان برای این سخنان درد نمی‌کند، ما دنبال کار و زندگی‌مان هستیم. اینان نه عنادی با حق دارند که بعد از این‌که حق را شناختند، آن را انکار کنند و نه به دنبال شناخت حقیقت رفته‌اند که آن را درست بشناسند و به لوازم آن ملتزم شوند.

تقابل مؤمن و کافر از نگاه قرآن

قرآن به صورت‌های مختلف به این سه فرض پرداخته و آن‌ها را بیان کرده است. در یک‌جا تقابل بین مؤمن و کافر را مطرح می‌کند و می‌فرماید: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ؛ [۵] کسانی که همراه پیغمبر هستند و افتخار پیروی و همراهی پیغمبر را دارند، ویژگی‌هایی دارند؛ اولین ویژگی آن‌ها این است که نسبت به اهل عناد سرسخت‌اند و انعطاف نشان نمی‌دهند؛ بنا ندارند که با معاند سازش کنند؛ البته ممکن است به صورت تاکتیکی برای هدایتش کاری کنند، اما اساساً بنا ندارند که با کسی که اهل عناد است، مسامحه و سازش کنند. این اولین صفت پیروان پیامبر است. اما با کسانی‌که حقیقت را شناخته و ایمان آورده‌اند، بسیار مهربانند. مؤمنان را دوست می‌دارند و با آن‌ها رفتار مهربانانه و دوستانه دارند؛ حتی گاهی ایثار می‌کنند و خواسته‌های خودشان را هم به آن‌ها واگذار می‌کنند.

شاخصه حزب شیطان: دوستی با دشمنان خدا

قرآن در تعبیر دیگری می‌گوید: در جامعه گروه‌هایی پیدا می‌شوند که نامشان «حزب الله» است و در مقابل اینان «حزب الشیطان» قرار دارد. ابتدا می‌فرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَی الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ؛ [۶] آیا درباره کسانی که ارتباط دوستانه با کسانی که مورد غضب خدا هستند، برقرار می‌کنند، نمی‌اندیشید؟! مفروض این است که آنها این مسئله را می‌دانند که این گروه با خدا رابطه‌ای ندارند، خداوند نیز به این‌ها لطف و محبتی ندارد؛ بلکه نسبت به آن‌ها غضب دارد، ولی در عین حال به خاطر منافعی که دارند با این‌ها روابط دوستانه برقرار می‌کنند. البته طبعاً برای این‌که دیگر مؤمنان این‌ها را طرد نکنند، این ارتباط پنهانی است؛ به صورت پنهانی با هم قرار می‌گذارند، ملاقات می‌کنند، سندی امضا می‌کنند، سری می‌سپارند و به آن‌ها وعده‌هایی می‌دهند. اگر چه می‌دانند که خدا این‌ها را دوست ندارد، ولی به خاطر منافع‌شان این کار را می‌کنند.

آنها وقتی با مؤمنان روبه‌رو می‌شوند، قسم می‌خورند که ما با این‌ها ارتباطی نداریم. اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ؛ [۷] شیطان بر این‌ها چیره شده و بلایی بر سر این‌ها آورده است که خیلی کارساز بوده است؛ یاد خدا را از دل این‌ها برده است و نگذاشته این‌ها به یاد خدا باشند. فقط به فکر شکم‌، مقام، شهوت‌، غضب‌، پست و خلاصه منافع خودشان هستند. شاید نمونه‌هایی از این افراد و گروه‌ها را در این عصر نیز بتوانیم پیدا کنیم! اما خداوند درباره این‌ها می‌فرماید: أُوْلَئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ. خداوند نیز حزب‌سازی می‌کند. یک حزب، حزب الشیطان است؛ اینان کسانی هستند که خدا را از یاد برده‌اند، دنبال لذایذ خودشان هستند و در باطن هم با دشمنان خدا ارتباط برقرار می‌کنند.

شاخصه حزب الله: دشمنی با دشمنان خدا

خداوند در چند آیه بعد گروه دیگری را در مقابل حزب الشیطان معرفی می‌کند. می‌فرماید: لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ؛ [۸] کسانی هستند که ابداً با دشمنان خدا ارتباطی برقرار نمی‌کنند؛ هر چند آن دشمن خدا با آن‌ها نسبت فامیلی نزدیک داشته باشد. حتی رابطه دوستی با پدر کافر خود برقرار نمی‌کنند؛ البته از آن‌جا که او پدر است، حتی اگر کافر باشد به او احسان می‌کنند، اما این‌گونه نیست که او را دوست بداند، به او دل بدهند و ارتباط دوستانه با او برقرار کنند. أُوْلَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

بر اساس این آیات، ملاک حزب الشیطان و حزب الله بودن «مودت» است، و این‌که با چه کسی ارتباط دوستانه داری. ملاک، روابط سیاسی و خارجی نیست. اگر ایمان به خدا و پیغمبر دارید، نباید دشمن خدا را دوست داشته باشی! در ابتدای سوره ممتحنه می‌فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاء تُلْقُونَ إِلَیْهِم بِالْمَوَدَّةِ؛ روشن است که کسانی در اطراف پیغمبر بودند که چنین حالتی داشتند. از این‌رو این آیه نازل شده و به آن‌ها هشدار می‌دهد. شاید تعبیر «تلقون الیهم بالموده» نیز اِخبار باشد؛ یعنی چنین است و شما با دشمنان خدا لاف محبت می‌زنید و با آن‌ها رابطه دوستی برقرار می‌کنید. می‌فرماید: مبادا چنین کاری بکنید! این‌ها دشمن خدا و دشمن شما هستند. شما را به خاطر این‌که مؤمن هستند، دشمن می‌دارند. با خدا نیز از آن جهت که با خواسته‌هایشان موافق نیست، دشمن‌اند.

[۱]. حجرات، ۱۲.

[۲]. قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ (اسرا، ۱۰۲).

[۳]. قصص، ۳۸.

[۴]. البته این کافر غیر از کافر فقهی است که احکام خاصی دارد. منظور از کافر در این‌جا کسی است که حقیقت را شناخته و به عمد آن را انکار می‌کند.

[۵]. فتح، ۲۹.

[۶]. مجادلة، ۱۴.

[۷]. همان، ۱۹.

[۸]. همان، ۲۲

کد خبر 6046605

منبع: مهر

کلیدواژه: مقام معظم رهبری مطالب گذشته حز ب الله آیت الله مصباح یزدی قرآن اخلاق فلسفه اخلاق فلسفه اسلامی غرب فلسفه غرب رژیم صهیونیستی قرآن کریم زندگی با آیه ها قرآن اسرائیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ماه مبارك رمضان ایران سازمان دارالقرآن الکریم مسطورا سوریه عماد افروغ فعالیت های قرآنی حسین طاهری ارزش های اخلاقی اخلاق اجتماعی دشمنان خدا ارزش اخلاقی حزب الشیطان ارزش ها خدا هست بر اساس ی اخلاق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۵۴۰۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آیت الله ابراهیم امینی و تربیت عقلانی

این هفته مصادف بود با سالگرد ارتحال عالم مجاهد و پارسا آیت‌الله شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی.  این دانشمند پرتلاش و اندیشمند جزو شخصیت هایی است که چهره تابناکش در میان گرد و غبار سیاست ناشناخته مانده است. برای آشنایی بیشتر با اندیشه و رفتار این عالم بزرگ به سه نکته کلیدی اشاره می کنم 

۱ _ ایشان از معدود صاحب نظران حوزه تربیت و پرورش در حوزه علمیه قم بود که مسایل تئوریک علم اخلاق را با صورت بندی کاربردی و متناسب با شرایط زمان تبیین می کرد. ایشان در دهه شصت و هفتاد بدون سر و صدا و تبلیغات، جلسات خصوصی متعددی با طراحان شیوه‌های تربیتی آموزش و پرورش داشتند که مبانی علم اخلاق را با تاکید بر تربیت فکری و رشد عقلی تشریح می کردند. اهل تحقیق و تجربه می دانند که این روش دیربازده ولی پایدار است. در مقابل ایشان گروه دیگری در حوزه بودند که با اعتقاد به روشهای «زود بازده و تاثیرگذار آنی» مبانی تخیل و رؤیا و کرامت را جایگزین تعقل و تفکر نمودند. این گروه از اواسط دهه هشتاد بتدریج مراکز پرورشی و تبلیغی کشور را به تصرف خود درآوردند. شیوه خواب گرایی و رؤیا پردازی و کرامت سازی به سرعت در اکثر منابر، محافل مذهبی، سخنرانی ها، تریبون‌ها و حتی کلاسهای درس فرا گیر شد. و با خالی شدن سنگر نماز جمعه از خطیبانی چون آیت‌الله جوادی آملی، آیت‌الله امینی، آیت‌الله استادی و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی که از مدافعان و مرزبانان نظریه اول بودند میدان به دست کسانی افتاد که نه اعتقادی به آن روش داشتند و نه از توانایی لازم علمی برای ورود در آن مباحث برخوردار بودند. کم کم نظریه دوم گسترش یافت بویژه از طریق هیئت های مذهبی خاص که با پوشش مستقیم و سراسری صدا و سیما همراه بود. طراحان این روش  با کمک کارشناسان مذهبی! با چنین رویکرد، چهره خاصی از اسلام و تشیع را به نمایش گذاشتند که بن مایه اش توهمات و تخیلات با روکشی از آیات و روایات بود.  

البته این روش زود بازده است یعنی یک فرد با یک جلسه ممکن است تغییر کرده به معنویات راغب شود. اما چون زیرساخت عقلانی ندارد با همان سرعت که پدید آمده با همان سرعت ناپدید و زایل می گردد. جامعه امروز ما روشن‌ترین مصداق و شاهد بر ناکارآمدی روشی است که این طرز فکر در دو دهه گذشته با کنار گذاشتن صاحب نظران عقل گرا و در اختیار قرار دادن تمامی شبکه‌های صدا و سیما در خدمت ترویج روبنایی مذهب و تربیت دینی بر اساس «احساس بدون اندیشه» به دست آورده است. در حالی که قرآن کریم بیش از سیصد بار با کلماتی از قبیل یعقلون، یتدبرون، اولوالالباب، یتفکرون و... مردم را به تعقل و باورهای عمیق دعوت کرده است. و در آیه شریفه«قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی» بگو : ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻘﻪ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﭘﻴﺮﻭ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﺼﻴﺮﺕ ﻭ ﺑﻴﻨﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﺪﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ  ﻛﻨﻴﻢ( یوسف/ ١٠٨)  راه و روش پیامبر اکرم(ص) را در هدایت و راهنمایی مردم بر اساس بصیرت و آگاهی می داند و لا غیر. 

2 - آیت‌الله امینی در فن نویسندگی نیز مهارت خاصی داشت به طوری که می توان ادعا کرد سبک نویسندگی ایشان همانند استاد شهید مطهری و برخی دیگر از بزرگان سبک «سهل ممتنع» بود. به این معنی که مطالب پیچیده علمی و عقلی را در قالب ساده ترین الفاظ بیان می کرد، بدون آنکه از بار معنی و عمق محتوا کاسته شود. صاحبان این سبک از نویسندگی در میان حوزویان و دانشگاهیان انگشت شمارند. زیرا عده ای از محققان ارجمند با همه مقام والای علمی توان انتقال اندیشه خود را جز در قالب عبارات سنگین و بهره گیری از اصطلاحات فنی و لغات خاص ندارند. و موقعی که به آنها پیشنهاد ساده گویی و ساده نویسی داده می شود پاسخ می دهند مخاطبان باید سطح علمی و ادبی خود را بالا ببرند نه اینکه گوینده پایین بیاید. و در نقطه مقابل برخی دیگر به قصد ساده نویسی، مفاهیم بلند علمی را با قالبهای نارسا و الفاظ کوچه بازاری ضایع می کنند و با این اقدام مباحث ارزشمند علمی را به ابتذال می کشانند. اما معدود نویسندگانی توانایی دارند که همچون مطهری و امام خمینی مطالب عمیق اجتماعی، قرآنی، و حتی فلسفی را بگونه ای بیان کنند که یک فرد کم سواد و یک استاد دانشگاه هر دو به مقدار فهم خود بهره لازم را ببرند. مرحوم آیت الله امینی از این هنر برخوردار و از زمره  چنین نویسندگانی بود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی کتاب «آیین همسرداری» ایشان از بهترین هدایا برای زوج های جوان  به شمار می رفت. و به خاطر همین ویژگی بسیاری از تالیفات ایشان در زمینه اسلام شناسی و شیعه شناسی و اخلاق و تربیت دینی به زبان های خارجی ترجمه شد. کتابهای ایشان در کشورهای آفریقایی طرفداران زیادی داشت.

بنده در بعثه امام خمینی در ایام حج، شاهد مراجعه مکرر از کشورهای مختلف به ایشان بودم که برای ترجمه و یا نشر کتابهای شان با ایشان مذاکره و مشورت می کردند. 

افسوس قدر این دانشمندان بزرگ چنانکه باید شناخته نمی‌شود و آنها را با دلایل پوچ و احساسی خانه نشین می کنند. یک اتهام کوچک (که مثلاً ایشان زاویه پیدا کرده) کافی است که جامعه از برکات علمی و معنوی آنها محروم بماند. 

3 - آیت‌الله امینی نه تنها در نوشتار و گفتار که در عمل مَثل اعلای ساده زیستی و فروتنی بود.  من در اوایل دهه هفتاد که مدتی در قم بودم و از لحاظ امور اجرایی به بیکاری اشتغال داشتم و البته توفیق درس و مطالعه یافته بودم، همان زمان ایشان عضو مجلس خبرگان و دارای مقامات عالیه بودند برای خرید ما یحتاج روزانه خود شخصا اقدام می کرد. بارها و بارها ایشان را در نانوایی سنگکی خیابان صفائیه می دیدم که یا قبل از من و با بعد از من در صف ایستاده بود وصبورانه منتظر بود تا نوبت به ایشان برسد و نانی دریافت کند.  

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر 

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست 

گفتم که یافت می نشود گشته ایم ما 

گفت آن که یافت می نشود آنم آرزوست

 

دیگر خبرها

  • درس اخلاق | چرا باید صابر باشیم؟
  • آیت الله ابراهیم امینی و تربیت عقلانی
  • انتشار وضعیت فرهنگی ایران در پیمایش ارزش‌های جهانی
  • ارزش های اخلاقی در ایرانیان بالاترین رتبه را در جهان دارد
  • آموزش‌های مهارتی مهمترین نیاز توانمندسازی نیروی کار است
  • آزمون‌ پذیرش مؤسسه آموزش عالی اخلاق اسلامی در خردادماه
  • ارتقا دانشی و عملیاتی در حوزه اخلاق نیاز جامعه امروز است
  • غزه امروز دایره المعارف پرآوازه بی‌اخلاقی‌های غرب است
  • زادآوری‌های جدید در باغ وحش ارم سبز
  • پرداخت ۱۲ هزارمیلیارد ریال عوارض ارزش افزوده در آذربایجان غربی